ظاهر و باطن تکبیرةالاحرام :
گفته شده به وقت گفتن تکبیرةالاحرام دستها را به صورتى که روى دست به طرف قبله و پشت دست به سوى پشت سر باشد تا محاذى دو گوش بردارید.
اهل دل در معناى این عمل گفته اند:
تمام ما سوى اللّه را بر پشت دست بگذار و به قدرت و حول و قوه الهى از جاى بردار و از دل برکن و از جان ریشه کن نما، سپس تمام آنها را به پشت سر بریز؛ به نحوى که در مقابلت چیزى از ماسوا نماند و به خصوص با کمک گرفتن از حضرت دوست شیطان را در پشت سر با زنجیر نفى ابد به بند آر که نه در نماز و نه در غیر آن به تو دست پیدا نکند و روى دست را به عنوان نمونه اى از روى هستى و وجود خویش که به تمام معنى خالى و تهى است، براى گدایى از محضر حضرت او به طرف او نگاهدار و با توجه جامع و کامل و با قلبى مملو از عشق و نشاط و با دلى پر از اخلاص و صفا و با حالى متصل به ملکوت و با چشمى گریان و دلى بریان و خضوع و خشوع و در کمال وقار و ادب و طمأنینه بگو:«اللَّه أکبر.«
آرى، در حال گفتن تکبیر از تمام گذشتهات نادم و شرمسار و نسبت به آیندهات غرق امید باش و با اعتراف قلبى به گناه و پاک کردن آیینه قلب از وساوس شیطانى وارد حرم قدس و پیشگاه با عظمت حضرت او شو که تکبیرةالاحرام مقدمه ورود و علت رسیدن به درگاه و کلید بازکننده در رحمت دوست است.
«اللّه اکبر»، یعنى اینکه از علایق رَستم و دل به درگاه تو بستم و از بند تمام معاصى جستم و قلب شیطان پلید براى همیشه خستم؛ در حقیقت نیت مُکبّر باید این باشد که اکنون مىخواهم این حیثیت ناقابل و هویت ناچیز خود را نثار راه دوست کنم و آنچه خاطرخواه آن جناب است آن نمایم و توسن بندگى را در میدان خضوع و خشوع بتازانم و در ساحت کبریایى و عشق او جان بازم که:
ألصَّلوةُ قُرْبانُ کُلٍّ تَقىٍ .
نماز مایه تقرب هر انسان پرهیزکارى است.
معنى تکبیر این است اى امام که خدا پیش تو ما قربان شویم
و به خاطر همین است که قبل از تکبیرةالاحرام، دعاى قربانى خوانند و آن این آیه شریفه است:
[وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ] .
من به دور از انحراف و با قلبى حقگرا همه وجودم را به سوى کسى که آسمانها و زمین را آفرید، متوجه کردم و از مشرکان نیستم.
یعنى چون با معرفت و شوق در عالم ملکوت در آید و مشاهده عظمت و جبروت حى لا یموت نماید و همهمه ملائکه گوش کند، خود را نیست و هستى خود را فراموش کند که خود را دیگر موجود نداند، بلکه معدوم و نابود خواند که:
[کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ] .
هر چیزى مگر ذات او هلاک شدنى است.
آرى، به هنگام تکبیر اگر قدم معرفت و شوق و بال حال و ذوق نباشد، این همه حقیقت از آیه قربانى و تکبیر نصیب انسان نشود.
شوق، شهباز محبت را پر است
در حریم انس جان را رهبر است
شوق داروخانه اهل بلاست
کلبه او نور مشتاق خداست
از مى شوق آن که پر شد جام او
در جهان با حق بود آرام او
پایگاه عرفان